جورج لوکاس؛ جادوگر علم و تخیل، خالق جنگ ستارگان
به گزارش تور ارمنستان ارزان، از شیفتگان پَروُپاقرصِ فرنچایز جنگ ستارگان هستید یا همه سروصداهای حول آن را فقط هایپی ناشی از تبلیغات می دانید؟ جزو هر کدام که باشید حتما سر این که جورج لوکاس (George Lucas)، کارگردان خالق این مجموعه، یکی از بزرگان سینمای دنیا است اشتراک نظر دارید. در ادامه در رشته نوشته های زندگی نامه بزرگان می خواهیم به زندگی این فیلم ساز شهیر بپردازیم؛ با خبرنگاران مگ همراه باشید.

جورج والتون لوکاس جونیور (George Walton Lucas, Jr) فیلم ساز و کارآفرین آمریکایی در 14 می 1944 در مودستوی استان کالیفرنیا متولد شد. لحظه لحظه زندگی، الهام بخش کارهایش بود؛ در شهرک های حومه شهر [با آن حال و هوای خاص آمریکایی] بزرگ شد و همین موضوع، روح یکی از فیلم هایش به نام دیوارنویسی آمریکایی (American Graffiti) (فراوری 1973) را شکل داد. از بچگی عشقِ سینما بود و البته در زادگاه هالیوود هم زندگی می کرد؛ بعد از دیپلم به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی رفت و سینما خواند. خیلی زود نظر کسانی چون فرنسیس فورد کوپولا را جلب کرد و از همین طریق به تجارت فیلم و سینما وارد شد. لوکاس را اغلب به واسطه نویسندگی و کارگردانی مجموعه های جنگ ستارگان و ایندیانا جونز می شناسند؛ اما در کنار آن، او موسس شرکت به نامی در زمینه جلوه های ویژه به نام اینداستریال لایت اند مجیک (Industrial Light & Magic) هم هست. شرکت فیلم سازی لوکاس فیلم (Lucasfilm) هم میراث ماندگار او به شمار میرود.
کودکی تا آغاز بلندپروازی
والدین جورج در کالیفرنیا لوازم اداری می فروختند؛ هم چنین یک باغ بزرگ گردو هم داشتند که بخشی از درآمدشان را تامین می کرد. او از خانواده ای می آید که به معنای حقیقی کلمه بین المللی بود؛ لوکاس تبارهای آلمانی، سوییسی، انگلیسی، اسکاتلندی و کمی دورتر هلندی و فرانسوی را با هم دارد. تلفیق تجربه زندگی در چنین فضایی با علاقه او به ماشین و مسابقات موتورسواری بعدها در 1973 دست مایه فیلم کم هزینه ولی خوش ساخت دیوارنویسی آمریکایی شد که در آن سال در لیست نامزدهای اسکار هم نهاده شد.
پیش از این که لوکاس جوان تماما مسحور دوربین سینما گردد، می خواست راننده مسابقات اتوموبیل رانی باشد؛ اما یک روز قبل از فارغ التحصیلی از دبیرستان، با فیات تقویت شده اش یک تصادف خطرناک کرد که نزدیک بود به قیمت جانش تمام گردد؛ این واقعه چنان کاری با او کرد که از فردای آن روز این حرفه را رها کرد و در پی علاقه دیگرش رفت: فیلم.
ابتدا برای ادامه تحصیل به یک کالج منطقه ای رفت؛ لوکاس هر روز بیشتر شیفته سینما و جادوی دوربین می شد. در پی توصیه یکی از دوستانش به دانشگاه کالیفرنیای جنوبی انتقالی گرفت و در مدرسه فیلم سازی آن جا ثبت نام کرد. در همان جا بود که یک فیلم کوتاه آینده نگرانه و علمی-تخیلی به نام هزارتوی الکترونیک: THX 1138 4EB ساخت و توانست نظر فرنسیس فورد کوپولا را به خود جلب کند. کوپولا در آن موقع دنبال استعدادهای تازه فیلم سازی می گشت که به جورج لوکاس بر خورد. او شرکت برادران وارنر را مجاب کرد یک نسخه طولانی از این فیلم لوکاس بسازند؛ اما متاسفانه فیلم بلند THX 1138 در سال 1971 به جز معدود نقدهای مثبتی که دریافت کرد از نظر تجاری هیچ پیروزیتی به دست نیاورد.
هرچند شکست اولین فیلم، ترسی در دلش انداخته بود اما ناامید نشد و به سراغ کار روی پروژه بعدی اش رفت: دیوارنویسی آمریکایی. این فیلم در 1973 روی پرده رفت و از هر لحاظ پیروزیت آمیز بود. استعدادهای جوانی چون ران هاوارد، ریچارد دری فوس و هریسون فورد در این فیلم معرفی شدند.
لوکاس فیلمش را نمایش دهنده یک زندگی گرم، امن و رها توصیف می نماید. دیوارنویسی آمریکایی تنها با 780 هزار دلار ساخته شد ولی بیش از 100 میلیون دلار فروخت؛ در 5 زمینه از جمله برترین فیلم، برترین فیلم نامه و برترین کارگردانی برای جورج لوکاس نامزدی جایزه اسکار به همراه آورد و هنوز هم به عنوان یکی از پیروز ترین فیلم های کم هزینه تاریخ سینمای دنیا شناخته می گردد.
جنگ ستارگان
بعد از این که دوباره اعتماد به نفس اش را به دست آورد به سراغ ساخت یک سریال برای بچه ها رفت. ماجراهای این مجموعه افسانه ای، در فضا می گذشت. این پروژه در نهایت به فرنچایز مشهور جنگ ستارگان (Star Wars) ختم شد. جنگ ستارگان در می 1977 در معرض تماشا نهاده شد و با جلوه های ویژه و فضاسازی های بی مانند، شخصیت های مجذوب کننده و ترکیب دو ژانر افسانه ای و اسرارآمیز، مخاطبان را به وجد آورد.
در آن موقع 11 میلیون دلار برای ساخت فیلم خرج شده بود ولی طی اکران فیلم در سراسر دنیا 513 میلیون دلار برای سازندگانش کسب کرد. لوکاس داستان جنگاوران جدای و قدرت تاریکی را با فیلم های امپراتوری، ضربه متقابل می زند (The Empire Strikes Back) (1980) و بازگشت جدای (The Return of the Jedi) (1983) ادامه داد.
در این میان به فکر تاسیس یک شرکت جلوه های ویژه افتاد و نامش را ILM گذاشت؛ پشت بندِ آن یک استودیوی صوتی با نام اسکای واکر هم راه انداخت تا هرچه بیشتر بر فرآیند فراوری فیلم هایش احاطه داشته باشد. چندی بعد هم امپراتوری فیلم سازی اش را به دور از جو حاکم بر هالیوود در تپه های منطقه مارین کالیفرنیا بر پا کرد.
ایندیانا جونز
لوکاس هم زمان که روی جنگ ستارگان کار می کرد توسعه یک مجموعه ماجرایی تازه را هم آغاز کرد. این مجموعه حول یک باستان شناس سرسخت و بامزه به نام ایندیانا جونز می گذشت. او هریسون فورد، بازیگر جنگ ستارگان را برای نقش اول فیلم تازهش انتخاب کرد و استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) را هم برای کارگردانی به کار گرفت. این فیلم با نام مهاجمان صندوق گم شده (Raiders of the Lost Ark) در 1981 روی پرده رفت؛ لوکاس این بار به جای اعماق فضا، قهرمان داستانش را به گذشته فرستاد؛ جایی که ایندیانا جونز با نازی ها سر یک صندوق عهدنامه قدیمی مبارزه می نماید.
لوکاس خود به شکل گیری داستان یاری کرد و تهیه کنندگی دو قسمت بعدی را هم به دست گرفت. در قسمت دوم ایندیانا جونز و معبد مرگ (Indiana Jones and the Temple of Doom) (1984) در کنار فورد از بازی کیت کپشاو هم استفاده شد. ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی (Indiana Jones and the Last Crusade) تماشاگران را با پدر نقش اول فیلم با بازی شان کانری آشنا کرد.
لوکاس بعد از سومین قسمت از مجموعه ایندیانا جونز دوباره به سراغ مجموعه ای رفت که در دنیا مشهورش نموده بود و ساخت قسمت های تازه جنگ ستارگان را از سر گرفت.
پیش آیند های جنگ ستارگان
بالاخره فناوری به جایی رسید که لوکاس بتواند بخشی از ذهنیات اش را به تصویر بکشد. او با تماشا توانمندی های تازه شرکتش در خلق و حیات بخشیدن به دایناسورهای فیلم پارک ژوراسیک (محصول 1993) به این نتیجه رسید که وقت برگشت به گذشته و روایت اتفاقات پیش از قسمت های پخش شده فرا رسیده. لوکاس تصمیم گرفت جنگ ستارگان را دوباره به گیشه برگرداند.
لوکاس کار توسعه سه پیش آیند تازه را با نشان دادن دوران جوانی دارث ویدر آغاز کرد. اولین قسمت به نام تهدید شبح (The Phantom Menace) در بهار 1999 در حالی به سینماها رفت که جو علاقه مندان برای تماشای یک فیلم عالی بسیار سنگین بود. بعد از پخش، نظرات متفاوت بود. بعضی نقدها شخصیت های فیلم را بچگانه و نژادپرستانه توصیف کردند. از سوی دیگر بعضی از نبود عمق دراماتیک در فیلم خرده می گرفتند. با این حال هیچ کس نتوانست روی صحنه های مجذوب کننده مملو از جلوه های ویژه این فیلم که حاصل آخرین فناوری های شرکت ILM بود عیبی بگذارد.
لوکاس در دفاع از ساخته خود، به این موضوع اشاره نمود که اصلا تهدید شبه یک فیلم رده سنی بچه ها بوده؛ هرچند کل این مجموعه در واقع در آغاز برای این هدف تهیه شده بود. قسمت دوم حمله کلون ها (Attack of the Clones) در 12 مه 2002 در جشنواره فیلم ترایبکا نمایش داده شد. سومین و آخرین قسمت هم (انتقام سیث (Revenge of the Sith)) در مه 2005 اکران شد.
زندگی بعد از جنگ ستارگان
جورج لوکاس در سال 2008 آخرین قسمت مجموعه ایندیانا جونز خود را هم عرضه کرد. او در این فیلم علاوه بر تهیه کنندگی هم چنان در گروه نویسندگان هم بود ولی مثل قبل کارگردانی را به استیون اسپیلبرگ سپرد. ستاره سابق این مجموعه، هریسون فورد به همراه کیت بلانشت و شیا لابوف در آخرین قسمت ایندیانا جونز نقش آفرینی کردند. این فیلم پرفروش ترین فیلم تابستان آن سال شد.
لوکاس در سال 2012 تهیه کنندگی فیلم اکشن متفاوتی را بر عهده گرفت. او با سال ها تجربه سینمایی به خوبی داستان خلبان آمریکایی آفریقایی تبار جنگ دنیای دوم را به تصویر کشید. اگر شایعات در خصوص ساخت یک قسمت دیگر از مجموعه ایندیانا جونز را کنار بگذاریم فیلم اخیر او، دم قرمزها (Red Tails) به نوعی آخرین هنرمندی جورج لوکاس بود. او خاطرنشان کرد که از کار روی فیلم نامه های بزرگ دست کشیده و میخواهد به داستان های شخصی تر و کم سروصداتر بپردازد؛ برای همین شرکت سینمایی خود، لوکاس فیلم (Lucasfilm) را در اکتبر 2012 به شرکت والت دیزنی فروخت؛ البته 40 میلیون سهم از دیزنی را به عنوان بخشی از توافق فروش در اختیار گرفت. از سوی دیگر دیزنی حق پخش فرنچایز جنگ ستارگان را هم کسب کرد و تصمیم گرفت قسمت دیگری از آن را بسازد.
جنگ ستارگان: نیرو بیدار می گردد (Star Wars: The Force Awakens) در دسامبر 2015 روی پرده رفت و رکورد فروش فیلم تا آن موقع را شکست. جورج لوکاس در طول زندگی حرفه ای خود به تمام عناوین مهم دست یافت و بارها نامزد و برنده جایزه اسکار و دیگر جشنواره های مهم دنیا شد.
زندگی شخصی
لوکاس به جز فیلم سازی کوشش نموده به وسیله بنیاد آموزشی جورج لوکاس به ارتقای سطح آموزش بچه ها یاری کند. او این سازمان را در دهه 90 میلادی تاسیس کرد تا آموزش گروهی و پروژه محور را ترویج کند. او شخصا وقت زیادی را به بنیادش اختصاص می دهد. لوکاس بعد از طلاق از همسر اولش بیشتر زندگی خصوصی خود را به مراقبت از بچه های که به فرزندی قبول نموده بود پرداخت.
جورج لوکاس در ژانویه 2013 خاطرنشان کرد با یک متخصص سرمایه گذاری به نام ملودی هابسون آشنا شده و با او ازدواج خواهد نمود؛ فرزندشان اورست اولین فرزند خونی هردوی آن ها است. برآورد مجله فوربز از دارایی های جورج لوکاس تا سال 2016 حدود 4٬5 میلیارد دلار است.
به نظر شما چرا سینما در کشور ما از قدرت لازم برای تاثیرگذاری و جذب مخاطب برخوردار نیست؟ در اغلب کشورهای غربی مجموعه جنگ ستارگان طرفداران دو آتشه زیادی دارد؛ اگر شما هم این مجموعه را تماشا نموده اید نظرتان درباره آن چیست؟ دلیل نفوذ عمیق فرهنگی آن را در فرهنگ رایج آمریکا چه می دانید؟
منبع: دیجیکالا مگ